افسردگی و خودکشی در سالمندان
پنجشنبه 27 مهر 1402
اواخر بزرگسالی یا سالمندی معمولاً به مرحلهای از دورۀ زندگی اطلاق میشود که در 65 سالگی آغاز میشود. برای بسیاری از افراد گذر از جوانی به سالمندی در تغییر توجّه فرد از جستجوی ثروت به حفظ سلامتی بازتاب مییابد. در اواخر بزرگسالی، بدنِ در حال پیر شدن به کانون دغدغههای فرد تبدیل میشود و جایگزین اشتغال خاطر میانسالی در زمینۀ شغل و روابط میشود. دلیل این مسئله کاهش طبیعی کارکرد و تغییر ظاهر جسمانی و افزایش میزان بیماریهای جسمی است. با وجود اینها تن انسانی در سالمندان همچنان منبع لذّت است و میتواند حسّ کفایت را منتقل کند، بهخصوص اگر فرد به ورزش، رژیم غذایی سالم، استراحت کافی و مراقبتهای طبّی پیشگیرانه توجّه کافی نشان دهد.
مشخّصۀ فرایند پیر شدن نزول تدریجی عملکرد تمامی دستگاههای بدن است، امّا این باور که پیری همواره با نقایص عمیق جسمانی و هوشی همراه است، افسانهای بیش نیست. بسیاری از افراد سالمند تواناییهای شناختی و جسمانی خود را تا حدّ زیادی حفظ میکنند. در هر حال سلامتی تنها عامل تعیینکنندۀ کیفیت مطلوب زندگی سالمند نیست، بلکه عواملی چون تماسهای اجتماعی، مشغولیتهای سازنده، وضعیت عاطفی، وضعیت کارکردی، وضعیت شناختی و وضعیت اقتصادی- اجتماعی همگی در این روند مؤثّرند.
اختلالات روان سالمندان
علاوه بر نقش ژنتیک و عوامل عروقی، ایمنی و عصبشناختی دخیل در افسردگی سالمندی، تعدادی از عوامل خطرساز روانی- اجتماعی، ازجمله از دست دادن نقشهای اجتماعی، از دست دادن خودمختاری، مرگ دوستان و بستگان، افت تندرستی، افزایش انزوا، محدودیتهای مالی و کاهش عملکرد شناختی، سالمندان را نسبت به اختلالات روانی آسیبپذیر میکند. همچنین بسیاری از داروها ممکن است در افراد مسن علائم روانی ایجاد کند. شایعترین اختلالات روانی در سالمندان شامل اختلالات افسردگی، اختلالات شناختی، انواع هراس و اختلالات مصرف الکل است. خطر خودکشی و علائم روانپزشکی ناشی از داروها نیز در بیماران سالمند بالاست.
اختلالات افسردگی
علائم افسردگی تقریباً در پانزده درصد افراد سالمند جامعه و آسایشگاههای سالمندان وجود دارد. سن بهتنهایی عامل خطرسازی برای پیدایش افسردگی نیست، ولی بیوگی و ابتلا به بیماریهای طبّی مزمن موجب آسیبپذیری فرد نسبت به اختلالات افسردگی میشود. با وجود در دسترس بودن درمانهای نسبتاً مؤثّر، افسردگی در تعداد زیادی از سالمندان تشخیص داده نمیشود که بخشی از آن میتواند به دلیل مواردی همچون برچسب اجتماعی افسردگی، پیچیدگی علائم بالینی و نسبت دادن علائم به روند پیری طبیعی یا به بیماریهای جسمی باشد.
افسردگی در سالمندان تا حدودی متفاوت از بزرگسالان جوان تظاهر مییابد. علائم جسمانی مانند تغییراتی در اشتها و وزن، یبوست و اختلال عملکرد جنسی در اواخر بزرگسالی شایعتر است. بسیاری از علائم افسردگی ازجمله شکایتهای جسمانی ذکرشده، کاهش علاقهمندی و فقدان انرژی میتوانند از بیماریهای جسمی نیز ایجاد شوند؛ علاوه بر آن بیماران افسرده اغلب چندین بیماری مزمن طبّی دارند که میتواند این افتراق را مشکل کند که آیا علائم مربوط به افسردگی است یا بیماری جسمی یا هر دوی آنها. بیماران سالمند افسرده اغلب بیلذّتی را بیشتر از خُلق افسرده تجربه میکنند (افسردگی بدون غمگینی)؛ علامتی که شاید شناسایی آن در یک بررسی سریع و مختصر مشکل باشد.
با وجود اینکه افسردگی سالمندی کمتر از میزان واقعی آن تشخیص داده میشود، بسیاری از بیماران سالمند غیرافسرده داروی ضدّ افسردگی دریافت میکنند که میتواند به علّت نسبت دادن اشتباه علائم جسمانی به افسردگی و عدم تشخیص درست علّت طبّی برای شکایات جسمانی باشد. این استفادۀ نامتناسب از داروهای ضدّ افسردگی میتواند موجب بروز تداخلات دارویی شود و هزینۀ درمانی را افزایش دهد.
افسردگی در بیماران با بیماری جسمی
بهطور خلاصه اختلالات خُلقی در جمعیت سالمند کمتر از جوانان اتّفاق میافتد، امّا بهطور بارزی میزان بالاتری از افسردگی در افرادی که بیماری جسمی دارند، ناتوان هستند یا افراد مسنّی که بستری شدهاند، مشاهده میشود، به عنوان مثال کمکاری تیروئید خطر افسردگی را بیش از چهار برابر افزایش میدهد یا نزدیک به یک سوم افراد در طول یک سال بعد از سکتۀ قلبی دچار افسردگی میشوند. افراد سالمند با بیماری مزمن نسبت به سالمندانی که از نظر جسمی سالم هستند، 50 درصد خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی دارند. افسردگی در 25 درصد بیماران با مشکلات قلبی- عروقی و حدود 50 درصد آنانی که پارکینسون دارند، رخ میدهد. افراد با سوء تغذیه، سندرم متابولیک و جرّاحی شکستگی لگن، همه در خطر بالاتری برای افسردگی قرار دارند. از سوی دیگر افسردگی احتمال بیماری قلبی را 60 درصد بالا میبرد و باعث افزایش خطر سرطان و کاهش بقای فرد میشود. براساس نتایج سازمان بهداشت جهانی افسردگی نسبت به آنژین قلبی، آرتریتها، آسم و دیابت، نقصان زیادی در سلامتی افراد محسوب میشود و اختلال بیشتری در عملکرد اجتماعی آنان ایجاد میکند.
سن بهتنهایی عامل خطرسازی برای پیدایش افسردگی نیست، ولی بیوگی و ابتلا به بیماریهای طبّی مزمن موجب آسیبپذیری فرد نسبت به اختلالات افسردگی میشود. با وجود در دسترس بودن درمانهای نسبتاً مؤثّر، افسردگی در تعداد زیادی از سالمندان تشخیص داده نمیشود.
خطر خودکشی
سالمندان در مقایسه با بزرگسالان جوانتر بهطور بارزی در خطر بالاتر مرگ به شیوۀ خودکشی قرار دارند. مردان بالای هشتاد سال بالاترین احتمال خطر خودکشی را در این گروه دارند. شدّت افسردگی، افسردگی با خصوصیات روانپریشانه، وابستگی به الکل، داغدیدگی اخیر، سوء مصرف خوابآورها و ناتوانیها عوامل خطر مهمّ خودکشی در سالمندان افسرده است. تجمّع عواملی چون بیماری جسمی مزمن، گوشهگیری متعاقب طلاق یا بیوه شدن و مشکلات شناختی میتواند سبب افزایش خطر خودکشی در این جمعیت شود.
درواقع پیر شدن میزان اقدام به خودکشی را کاهش میدهد، ولی موجب افزایش خودکشی منجر به مرگ میشود. شدّت افسردگی قویترین عامل پیشگوییکنندۀ افکار خودکشی است. در سالمندان افکار خودکشی در آنانی که سابقۀ قبلی اقدام جدّی خودکشی، افسردگی بسیار شدید و حمایت اجتماعی ضعیف دارند، بسیار شایع است.
افسردگی شایعترین تشخیص روانپزشکی در سالمندانی است که قربانی خودکشی میشوند. افسردگی ماژور در 80 درصد قربانیان خودکشی -که بالای 74 سال سن دارند - تشخیص داده شده است. نشان داده شده که شناسایی افسردگی و درمان مناسب آن میتواند بروز خودکشی را کاهش دهد.
علائم افسردگی، وضعیت جسمی، آگاه شدن از وضعیت سلامتی، مشکلات شناختی و احساس ناامیدی به عنوان عوامل خطر خودکشی در سالمندان شناخته شده است. بیخوابی - که یکی از شایعترین نشانههای افسردگی در هر سنّی و بهخصوص سالمندان است - یک عامل مجزّا برای افکار خودکشی در بزرگسالان و خودکشی منجر به مرگ در سالمندان است. پژوهشها نشان دادهاند که درصد بالایی از سالمندان قربانی خودکشی در طیّ ماههای قبل از مرگ و یک سوم آنان در طیّ یک هفتۀ قبل از خودکشی به پزشک مراجعه کردهاند، بنابراین ارزیابی صحیح از خطر خودکشی در این سطح قابل انتظار و حیاتی است.
ارزیابی و درمان
ارزیابی افسردگی سالمندی باید شامل بررسی علل روانشناختی، وضعیت عصبشناختی و جسمی، نقایص عملکردی و عوامل روانی- اجتماعی، همچنین بررسی خطر خودکشی باشد. یک مسئلۀ مهمّ دیگر در ارزیابی، احتمال نادیده گرفته شدن تشخیص افسردگی دوقطبی است که در این موارد تجویز داروهای ضدّ افسردگی بهتنهایی ممنوع است. در نهایت بررسی تجارب بد کودکی ازجمله سوءاستفادههای جسمی، جنسی یا هیجانی باید بخشی از ارزیابی باشد، زیرا تجربیات مکرّر بد کودکی و نادیده گرفتن آنان میتواند با افسردگی در اواخر بزرگسالی همراه باشد.
دستورالعملهای جدید در درمان افسردگی ماژور سالمندان ترکیب دارو درمانی و رواندرمانی را پیشنهاد میکنند. تشدید افسردگی یا افکار خودکشی ممکن است نیاز به بستری روانپزشکی یا شوک درمانی را ایجاب کند. پیشآگهی طولانیمدّت افسردگی سالمندی میتواند با رعایت مواردی چون تشخیص و درمان بیماریهای جسمی و روانی همراه، کاهش عوارض جانبی درمان، بهبود کامل علائم حاد، آموزش روانی برای بیماران، خانوادهها و متخصّصان سلامت دربارۀ بیماری و اهمّیت پایبندی به توصیههای درمانی بهبود یابد.
در نهایت امید است که با آموزشهای لازم در سطح جامعه در زمینۀ بیماریهای روانپزشکی سالمندان و تشخیص بهموقع و درمان مناسب، شاهد کاهش رنج و افزایش سلامت این قشر از جامعه باشیم.