عوامل مؤثّر در تربیت فرزندان
یکشنبه 21 اسفند 1401
تربیت هر کودک و محیط رشد عاطفی و شناختی او تأثیر بسزایی در شخصیت و آیندۀ فرد در بزرگسالی دارد، بهعبارتی تعیینکنندۀ سبک زندگی فرد خواهد شد. کودکان تنها چیزی که از بدو تولّد همراه خود دارند ژن پدر و مادر است و چیزی از محیط زندگی نمیدانند و اطّلاعاتی از این دنیا و روش زندگی کردن ندارند. بعد از تأمین نیازهای اولیۀ کودک، که نیازهای فیزیولوژیکی (آب، غذا و مسکن) است، آموزش صحیح راه و روش زندگی یکی دیگر از وظایف مهمّ پدر و مادر است. بسیاری از والدین را در کار درمانیِ خود دیدهام که با گله و شکایت از رفتارهای فرزندانشان مراجعه میکنند و آگاهی چندانی نسبت به میزان تأثیر رفتارشان بر فرزندانشان ندارند.
نکاتی که والدین پیش از بچّهدارشدن باید به آن توجّه کنند
انسان متأثّر از ژنتیک و محیط است. با توجّه به این مسئله، خانوادهها پیش از بچّهدارشدن بهتر است در مورد نحوۀ تربیت صحیح فرزندان آگاهی لازم را پیدا کنند و نسبت به تغییر و اصلاح رفتارهای نامناسبشان اقدام نمایند.
مادر و پدر هرگز نمیتوانند کاری را به نادرست انجام دهند و از فرزند خود انتظار داشته باشند آن را درست انجام دهند. فرزندان از «رفتار» والدین خود تأثیرپذیری دارند، نه گفتار متناقض با رفتار والدین. بنابراین برای تربیت صحیح، والدین باید در مرحلۀ اول درست رفتار کنند تا بتوانند تأثیر مثبت بر رفتار فرزندان خود داشته باشند. بهخصوص در سنین حسّاس رشد کودک (صفر تا هفتهشتسالگی) که حدوداً 70 درصد شخصیت کودک شکل میگیرد. والدین با شیوههای ارتباطی خود با محیط، یا حتی با روابط بینفردیشان (رفتار پدر و مادر با یکدیگر و اطرافیان) تأثیر چشمگیری بر شخصیت کودک دارند.
فرزندان بازتابی از رفتارهای والدین خود هستند. از آنجا که از بدو تولّد کودک فعّالانه در حال بررسی محیط اطراف خود و یادگیری است، هرچه محیط زندگی امنتر و رفتارهای والدین متعارفتر باشد، آنچه کودک تقلید و در ذهن خود تثبیت میکند از صلاحیت بالاتری برخوردار خواهد بود و آسیب روانی کمتری خواهد دید.
تعارضهای حلنشدۀ دوران کودکی با توجّه به تیپ شخصیتی و میزان هوش و تابآوری کودک در بزرگسالی به شکلهای مختلف سر باز خواهد کرد و زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحتالشعاع قرار میدهد. زیرا طرحوارهها (چهارچوب ذهنی افراد که دنیای اطرافشان را با آن واکاوی میکنند) در دوران کودکی شکل میگیرد. ما هرگز نمیتوانیم از فرزند خود انتظار رفتار متعارف داشته باشیم، اگر در تربیت او و ایجاد محیط غنی کوتاهی کرده باشیم.
ریشۀ رشد عاطفی، رشد شناختی و رشد جنسی از کودکی شروع میشود، بنابراین از بدو تولّدِ کودک باید منتظر تأثیرپذیری و تقلید کودک از آنچه خودمان هستیم باشیم. شاید سؤال بسیاری از والدین این باشد که فرزند ما بیشتر مشکلاتش از 13 تا 15 سال به بعد نمود پیدا کرده؛ بله درست است. در بسیاری از مواقع ناسازگاریهای فرزند از دوران بلوغ شروع میشود یا شدّت پیدا میکند که البته همزمان بروز مشکلات همراه بحران بلوغ بیتأثیر نخواهد بود، زیرا حتی در کودکان با تربیت متعارف نیز زمان بحران بلوغ (از13 سال به بعد) میزان قابلتوجّهی از ناسازگاری و مخالفت با والدین و یا گرایش به گروه همسالان و فاصله گرفتن از والدین خود مشاهده میشود که البته نحوۀ برخورد صحیح والدین در این زمان بسیار تأثیرگذار است.
زمانی که والدین آگاهی لازم را دربارۀ نیازها و تغییرات روانی و فیزیولوژیکی و گرایشهای فرزند خود در بحران بلوغ دارند، علاوهبر اینکه دچار نگرانی کمتری در این رابطه میشوند، راهکارهای مناسب را نیز در این زمان بهکار خواهند گرفت و کمک میکنند تا فرزندشان هرچه درستتر موانع و مشکلات این سنّ حسّاس را پشتِسر بگذارند. اکنون زمان آن رسیده آنچه را والدین تاکنون اعمال کردهاند و به زمان ثمر دادن رسیده دریافت کنند و حاصل تربیت خود را مشاهده کنند. بنابراین نمیتوانیم در هنگام بروز مشکلات فرزندمان، صرفاً فرزندِ خود را مقصر بدانیم.
یادگیری مشاهدهای، که از صفر تا پانزده سال صورت گرفته، متأثّر از رفتار والدین و محیط زندگی کودک است. برای همین بسته به نوع فرهنگ غالب در محیط زندگی و شیوههای تربیتی و ترتیب تولّد (اینکه چندمین فرزند خانواده است) با افراد دیگر حتی با خواهر و برادرهای خود متفاوت است.
تربیت هر کودک و محیط رشد عاطفی و شناختی او تأثیر بسزایی در شخصیت و آیندۀ فرد در بزرگسالی دارد، بهعبارتی تعیینکنندۀ سبک زندگی فرد خواهد شد. کودکان تنها چیزی که از بدو تولّد همراه خود دارند ژن پدر و مادر است و چیزی از محیط زندگی نمیدانند و اطّلاعاتی از این دنیا و روش زندگی کردن ندارند. بعد از تأمین نیازهای اولیۀ کودک، که نیازهای فیزیولوژیکی (آب، غذا و مسکن) است، آموزش صحیح راه و روش زندگی یکی دیگر از وظایف مهمّ پدر و مادر است.
تأثیر ژنتیک در تربیت فرزندان
تأثیر ژنتیک را نمیتوان بر رفتار افراد نادیده گرفت. ژن افراد نیز در بروز یا فعّال شدن بسیاری از اختلالات روانی و جسمانی و بیماریها و تیپ شخصیتی آنها بیتأثیر نیست. برای مثال، فردی با زمینۀ ژنتیک اضطراب یا وسواس، یا فردی با سایر موارد، با احتمال بیشتری در شرایط فشارزا به بیماریهای مذکور دچار میشود تا فردی که زمینۀ ژنتیک ندارد.
در زمینۀ ابتلا به اختلالات شخصیت نیز بههمین ترتیب است. با توجّه به موارد ذکرشده تربیت فرزند مستلزم آموزشهای لازم پیش از بارداری و بهدست آوردن آگاهی درست و اصولی در امر تربیت است.
متأسّفانه هرگونه کوتاهی و ناآگاهی در این مسئله نتایج زیانباری برای خانواده و کودک خواهد داشت. تشخیص و درمان بهموقع در زمان بروز بیماری و مشکلات کودک راه نجاتی است برای والدین و فرزندان. البته بهترین راه پیشگیری از بروز مشکلات برای ارتقای سطح بهداشت روانی خانوادههاست. زیرا شخصیت کودکان از راه مشاهده و تقلید از والدین (0 تا 7 سالگی) و محیط اجتماعی از 7 سال به بعد ساخته و پرداخته میشود. بنابراین برای تولّد هر فرزند بهغیر از در نظر گرفتن مسائل اقتصادی، آمادگی پدر و مادر شدن خود را نیز بررسی کنید. چه بسا تأثیر مسائل عاطفی و انجام رفتارهای صحیح در تربیت کودک سهم بیشتری نسبت به سطح اقتصادی دارد. کودکان در خانوادههایی که اقتصاد متوسّط همراه با تربیت صحیح و آرامش دارند، سالمتر از کودکانی هستند که در خانوادههای کاملاً مرفّه با مشکلات عاطفی و تعارضهای خانوادگی و تنش رشد میکنند. هرچه میزان درک والدین از کودکشان بالاتر باشد، احساس امنیت و آرامش بیشتری در خانواده شکل خواهد گرفت.