
کودکان کار را دریابیم
یکشنبه 27 اسفند 1402
کودکان مانند نهالهای کوچکی هستند که وادار کردن آنان به انجام کارهای بیش از توانشان ریشۀ کودکی را در آنان میخشکاند و قامتشان را در بزرگسالی خم میکند.
وادار کردن کودکان به کاری فراتر از توانشان زمینهساز آسیبهای روانی بسیاری در بزرگسالی و آیندۀ کودک است که در موارد حادّ آن از مصداقهای کودکآزاری بهشمار میآید. کودک نیاز به پرورش مناسب و اصولی دارد، چنانچه بیش از حدّ تحمّل و توان به او وظایفی محوّل کنیم، احساس میکند تحت فشار قرار گرفته و زودتر در مسیر تبدیل شدن به افراد بزرگسال قرار میگیرد، همچنین در بزرگسالی نیز شاهد تأثیرگذاری منفی این عمل در شخصیت وی خواهیم بود.
کار کودک در درجات مختلف در طول تاریخ وجود داشت، امّا با آغاز سوادآموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار طیّ صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت. کار کودکان همچنان در جاهایی که سنّ ترک مدرسه پایین است، شیوع دارد.
کار کودکان بسیار معمول است و میتواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپیگری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی (مانند فروش غذا) یا کارهای نامتعارف باشد. ناپذیرفتنیترین شکلهای کار کودکان استفادۀ نظامی از کودکان و تنفروشی کودکان است. موارد کمتر جنجالی و معمولاً قانونی (با بعضی محدودیتها) شامل کار کشاورزی در ایام تعطیلی مدرسه (کار فصلی)، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه، همچنین بازیگری یا آوازخوانی کودکان است.
کار کودکان سبب افزایش سود و انباشت سرمایه برای کسانی میشود که کودکان را مورد استثمار قرار میدهند و درنتیجه فاصلۀ طبقاتی را در جامعه بیشتر میکند و فقر و تهیدستی را افزایش میدهد. همچنین کودکان را از دستیابی به دانش و مهارت کافی بازمیدارد و درنتیجه بهرهوری نیروی کار را در جامعه کاهش میدهد. آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، بزهکاری، استثمار، تبعیض، فقر و... افزایش مییابد و درنتیجه سلامت اجتماعی را به خطر میاندازد و مانع پیشرفت و توسعۀ جامعه میشود.
موضوع کودکان کار موضوع کمابیش پیچیدهای است و عوامل گوناگونی در آن اثرگذارند، ازجمله ساختار خانواده، فقر، تغییرات اقتصادی ناگهانی، مهاجرت، هزینۀ تحصیل، نظام آموزشی نادرست و... .

کودکان کار کودکانی هستند که کار مانع تحصیل و روند رشد طبیعیشان شود، همچنین کار با بهرهکشی همراه باشد و آسیبهای جسمی، روحی، اجتماعی و شخصیتی برای آنان ایجاد کند. براساس پیماننامۀ جهانی کودک، پایان سنّ کودکی هجده سال است.
کودک کار به کودکان کارگری گفته میشود که بهصورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته میشوند که این مسئله آنان را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربۀ دوران کودکی بیبهره میسازد و سلامت روحی و جسمی آنها را تهدید میکند. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعّالیتی استثماری تلقّی میشود.
اغلب کودکان کار به دلیل ممنوع بودن کارشان، در کارگاههای مخفی و زیرزمینی با دستمزد بسیار ناچیز کار میکنند که این مسئله باعث میشود همیشه متقاضی کار کودک وجود داشته باشد.
دستمزد بسیار پایین، مطالبه نکردن بیمه و بازنشستگی، همچنین هزینههای بهداشتی و اطّلاع نداشتن کودکان از سایر حقوق خود باعث سوءاستفاده از این کودکان میشود. کودکان کمسنّ و سال و نوجوانانی که وضع معیشتی نامطلوبی دارند و تحصیل نمیکنند، شکارهای خوبی برای کارفرمایانی هستند که در جستجوی نیروی کار ارزانقیمتاند.
کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد بهسر میبرند. این کودکان میتوانند بهراحتی بازیچۀ دست بزهکاران حرفهای اعم از سارقان یا باندهای توزیع موادّ مخدّر، عوامل ایجاد خانههای فساد و... قرار گیرند. همچنین عدم بهرهگیری از آموزش و تحصیل علم و فن، قدرت رقابت با سایر کودکان در ایجاد یک زندگی سالم را هرچه بیشتر از این کودکان سلب میکند.
تعداد کودکان کار نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده و فقر اقتصادی مهمترین عامل این افزایش است. البته فقر آموزشی، فرهنگی و مهاجرتها هم در این مسئله دخیلاند. فقر فرهنگی حاکم بر خانوادههای این کودکان بسیار مهم است؛ این خانوادهها معتقدند تحصیل برای کودکان مهم نیست و آنان باید کار کنند. از این رو به خشونت متوسّل میشوند و کودکان را از کلاس درس بیرون میآورند و مشغول کار میکنند تا به امرار معاش خانواده کمک کنند. در بعضی مواقع پدر اعتیاد دارد و کودک را وادار میکند برای تأمین مخارج اعتیادش کار کند و به مرور کودک را هم معتاد میکند تا برای تأمین موادّش با مشکل روبهرو نشود. همچنین بسیار دیده شده پدری که نمیتواند سرِ کار برود، کودک را وادار به کار کردن میکند تا هزینههای زندگی را تأمین کند؛ یا تعداد افراد خانواده آنقدر زیاد است که یک نفر نمیتواند از پس تمامی هزینهها بربیاید، پس کودکان هم باید کار کنند و همۀ اینها دلایل کار کردن کودکان است.
کودکان کار و خیابان واقعیتهای جامعۀ ما هستند که متأسّفانه با مشکلات زیادی ازجمله اعتیاد روبهرو هستند. بسیاری از این کودکان از مادران معتاد متولّد میشوند که برای آرام کردنشان مواد را به همراه آب یا شیر به آنان میخورانند و این در حالی است نوزادانی که از شیر مادران معتاد تغذیه میکنند، این مسئله سبب اعتیادشان میشود و حتّی بعضی از این کودکان بر اثر سوءمصرف مواد جانشان را از دست میدهند.
کودکان کار و خیابان واقعیتهای جامعۀ ما هستند که متأسّفانه با مشکلات زیادی ازجمله اعتیاد روبهرو هستند. بسیاری از این کودکان از مادران معتاد متولّد میشوند که برای آرام کردنشان مواد را به همراه آب یا شیر به آنان میخورانند و این در حالی است نوزادانی که از شیر مادران معتاد تغذیه میکنند، این مسئله سبب اعتیادشان میشود و حتّی بعضی از این کودکان بر اثر سوءمصرف مواد جانشان را از دست میدهند.
متأسّفانه این کودکان از سنین کودکی در معرض انواع کودکآزاریهای جسمی و روانی قرار میگیرند و قاچاقچیان برای جابهجا کردن مواد از این کودکان سوءاستفاده میکنند و در نهایت خیلی زود معتاد میشوند. همچنین این کودکان خیلی زود به بلوغ اجتماعی میرسند و در جریان مسائلی قرار میگیرند که نباید در آن سنّ و سال بدانند و از این رو مشکلات روحی و روانی زیادی دارند. این کودکان شرایط بسیار بدی را پشتِ سر میگذارند و تجربههای دردناکی از کوچه و خیابان دارند و چون از کودکی یاد میگیرند تکدّیگری کنند، زمانی که بزرگ میشوند به انواع خشونتهای اجتماعی روی میآورند تا زندگی کنند.
بیگمان در مورد شرایط کودکان کار و خیابان مقصّر پیدا کردن و گناه را به گردن این و آن انداختن کمکی به این کودکان نمیکند، بلکه باید نهاد جداگانهای متولّی کمک به این کودکان شود، چون این کودکان تنها به خودشان صدمه نمیزنند، بلکه به کلّ جامعه هم صدمه میزنند و بار منفیای که مشکلات آنان بهوجود میآورد، به بقیّۀ کودکان هم سرایت میکند و در نهایت زندگیشان هم تباه میشود.